این ضرب المثل در داستانی قدیمی ریشه دارد. ماجرا از این قرار است که یک دزد حرفه ای به همراه دوستانش تصمیم می گیرند به خزانه سلطان دستبرد بزنند و طلا و جواهرات را غارت کنند. آنها شبانه و با زحمت زیاد وارد خزانه می شوند و می توانند کلی طلا جمع کنند. در لحظات آخر این سرقت دزد حرفه ای متوجه شیء براقی می شود و گمان می کند آن شیء الماس است...