چهارشنبه 29 فروردين 1403

 
 
     
 
     
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آگهي درهموطن 
اخبار در موبايل 
آرشيو روزنامه 
تماس با ما 
توصيه روز
:: بازار کامپيوتر ::
معرفی تبلت چهار هسته‌يی شرکت ASUS‎
:: نکته آموزشی ::
چگونه گوشی اورجینال را از تقلبی تشخیص دهیم؟

اخبار داخلی گفتگوی ويژه بلندقامت‌ترین مرد ایران: بارها از زندگی ناامید شدم اما برگشتم/ والیبال نشسته مرا دگرگون کرد

 
 

دوشنبه 23 آبان 1401

بلندقامت‌ترین مرد ایران: بارها از زندگی ناامید شدم اما برگشتم/ والیبال نشسته مرا دگرگون کرد

 
 

بلند قامت ترین مرد ایران و دومین مرد بلند قد زنده جهان به طور اتفاقی و در اوج ناامیدی در یک برنامه تلویزیونی استعدادش شکوفا و وارد تیم ملی والیبال نشسته شد ...

پای حرفهای بلند قامت ترین مرد ایران و دومین مرد بلند قد زنده جهان نشستیم و او در مورد نحوه ورودش به ورزش و موفقیت‌هایش در رشته والیبال نشسته سخن گفت.
بلند قامت ترین مرد ایران و دومین مرد بلند قد زنده جهان به طور اتفاقی و در اوج ناامیدی در یک برنامه تلویزیونی استعدادش شکوفا و وارد تیم ملی والیبال نشسته شد و دو قهرمانی در پارالمپیک را بدست آورده و دو سه روز قبل نیز در هشتمین قهرمانی تیم ملی والیبال نشستهدر جهان سهیم بود.
مرتضی مهرزاد متولد ۲۶ شهریور ۱۳۶۶ در روستای «اوجاکله» شهر چالوس در استان گیلان به عنوان فرزند اول خانواده به دنیا آمد و دارای یک برادر و خواهر است، مادرش چند سالی است که فوت کرده و پدرش به عنوان راننده اتوبوس زندگی جدایی دارد و مهرزاد سرپرستی خواهر و برادرش را نیز برعهده دارد.
وی در مقطع راهنمایی و در سن ۱۲ سالگی برای تامین هزینه‌های زندگی خانواده‌اش ترک تحصیل کرد و به عنوان کارگر در یک نانوایی مشغول به کار شد تا این که در ۱۳ سالگی به خاطر افتادن از دوچرخه و آسیب دیدگی شدید لگن و عدم درمان مناسب رشد پای راست او متوقف شد، به طوری که پای راست او ۱۵ سانتی متر کوتاه‌تر از پای چپش است.
مهرزاد ۲۴۶/۴ سانتی متر قد دارد و در حالت نشسته قد او به ۱۲۳ سانتی متر می‌رسد.
در سال ۹۴ به طور اتفاقی و بدون هیچ شناختی نسبت به والیبال نشسته وارد این رشته شد و در پارالمپیک ۲۰۱۶ برزیل که اولین تجربه حضور وی بود، توانست همراه تیم به مدال طلا دست پیدا کند و عنوان پدیده والیبال نشسته در جهان را به خود اختصاص دهد.
مهرزاد بر این باور است که پیش از حضور در تیم ملی چون عصا به اندازه او نبوده تا وزنش را تحمل کند، به دلیل نقض عضو دچار افسردگی شدید بوده و همیشه احساس می‌کرد در زندان است و از حضور در بین مردم به خاطر قد بلندش و نگاه‌های متعجب و گاها تمسخرآمیز خجالت می‌کشید و آینده‌ای روشنی برای خود تصور نمی‌کرد، اما با حمایت کمیته ملی پارالمپیک عصایی به اندازه او ساخته شد و اکنون مشکلی برای رفت و آمد ندارد.

* انتخاب شماره ۲ در تیم ملی
هیچ دلیل خاصی برای انتخاب لباس شماره ۲ وجود ندارد، این شماره لباس را چون خالی بود به من دادند و من هم پوشیدم، وگرنه هیچ فرقی نمی‌کند که چه شماره لباسی بپوشم.

* ۱۲ سالگی به دلیل آسیب دیدگی دچار نقص عضو شدم
در ۱۲ سالگی وقتی از مدرسه بیرون آمدم تا سرکار بروم به خاطر افتادن از دوچرخه لگن پای راستم آسیب دید که مجبور شدم عمل کنم، در صورتی که ابتدا باید غده هیپوفیزم را از سرم بیرون می‌آوردم و بعد پایم را عمل می‌کردم، بعد از این که پایم جوش خورد پین گذاشتم که پین سبب شد تا پای راستم مثل چپ رشد نکند، متاسفانه به دلیل عدم درمان مناسب و نداشتن آگاهی کافی نسبت به بیماری خود، پای چپم رشد کرد ولی پای راستم چون رشدی نداشت، ۱۵ سانتی متر کوتاه‌تر از پای چپم شد.

* به خاطر مشکلات مالی ترک تحصیل کردم
در ۱۳ سالگی و در مقطع راهنمایی به دلیل مشکلات مالی خانواده چون در یک نانوایی کار می‌کردم، مجبور شدم ترک تحصیل کنم، هر چند الان دانشجوی رشته تربیت بدنی هستم و علاوه بر فعالیت در رشته والیبال نشسته، درس نیز می‌خوانم.

* از ۱۵ سالگی قدم رشد کرد
تا جایی که اطلاع دارم از بچگی قدم نسبت به هم سن و سال‌های خودم بلندتر بود و از ۱۵ سالگی قدم بیشتر رشد کرد، به خاطر بلندی قدم همه فکر می‌کردند چند سال رد شدم، مثلا در کلاس سوم ابتدایی تصور بقیه این بود که کلاس پنجم هستم و چون دو سال رد شدم دوباره در کلاس سوم نشستم.
شیطنت خاصی نداشتم، مثل سایر بچه‌های هم سن و سال خود فوتبال بازی می‌کردم، دوچرخه‌سواری می‌کردم و چون منزلمان نزدیک دریا بود، با دوستانم شنا می‌رفتیم.

* دوست داشتم باستان شناس شوم
از همان دوران کودکی علاقه زیادی به کتابهای تاریخی داشتم و برای اولین بار در کلاس دوم راهنمایی واژه مورخ را خواندم، دوست داشتم باستان شناس شوم، هنوز هم کتاب‌های تاریخی را می‌خوانم و دوست دارم اتفاقی بیفتد و دنبال کتاب های تاریخی بروم. البته هیچ وقت دنبال شخصیت داستان نبودم و خود تاریخ را دوست دارم، این که شخصیت داستان مثبت یا منفی باشد برای من فرقی نمی‌کند.

* اگر ماشین زمان بودی دوست داشتنی به چند سالگی برگردی؟
دوست داشتم دوباره به دوران کودکی خود یعنی ۷ تا ۸ سالگی برگردم، قبل از این که به دلیل آسیب دیدگی پایم دچار نقض عضو شود، آن زمان بهترین دوران را داشتم.

* مشکلات مالی سبب شد تا دچار نقض عضو شوم
یکی از عواملی که سبب شد در دوران کودکی از ناحیه پا دچار نقض عضو شوم، مشکلات مالی و عدم آگاهی کافی نسبت به بیماری‌ام بود، اگر دقیقا می‌دانستم که دچار چه بیماری هستم و چه مسیری را باید طی کنم، شاید دچار نقص عضو نمی‌شدم.
قبل از ورود به والیبال نشسته بیشتر تهدید و تحقیر بود، اما زمانی که وارد تیم ملی شدم یک فرصت،غنیمت و یک امتیاز بود و شرایط زندگی‌ام تغییر کرد، هرچند تحقیرهای دوران کودکی خود را نیز چون مدت زمان زیادی از آن سپری می‌شود به فراموشی سپردم و به آن فکر نمی‌کنم، چون معتقدم الان به جایی رسیدم که شاید آرزوی خیلی‌ها باشد که به تیم ملی راه پیدا کنند و در جایگاهی که من هستم، قرار بگیرند. بنابراین به گذشته کاری ندارم و به آن اهمیت نمی‌دهم.

* والیبال نشسته دوباره امید زندگی به من داد
اگر وارد تیم ملی نمی‌شدم، مسیر زندگی‌ام به جای دیگری ختم می‌شد، وقتی پایم را چند بار عمل کردم و نتیجه نگرفتم، به خاطر بلندی قدم واقعا خجالت می‌کشیدم که از خانه بیرون بیایم، چون اگر کسی چیزی به من می‌گفت فکر می‌کردم نگاه اکثریت مردم همین طور است، در صورتی که این طور نبود. ورود به تیم ملی والیبال نشسته واقعا شرایط زندگی‌ام را تغییر و امید دوباره ای برای زندگی به من داد.

* آشنایی من با والیبال نشسته از طریق یک برنامه تلویزیونی بود
در سال ۸۸ از طریق برنامه تلویزیونی به طور اتفاقی با رشته والیبال نشسته آشنا شدم، گلشنی کاپیتان والیبال نشسته چالوس و کارمند آنجا نیز بود. پس از تماشای این برنامه به طور اتفاقی شماره تلفن من را که عضو بهزیستی بودم پیدا کرد و سراغم آمد و گفت برو رشته والیبال نشسته، این که مسوولی دنبالم بیاید و یا در این رشته استعدادیابی شده باشم این طور نبود، قبل از ورود به والیبال نشسته اکثر رشته‌ها از جمله فوتبال، والیبال و.. را از طریق مجله، روزنامه و مسابقات را از طریق تلویزیون دنبال می‌کردم و هیچ شناختی نسبت به والیبال نشسته نداشتم، به ورزش اصلا فکر نمی‌کردم و شناختم از ورزش در حدی بود که با بچه‌ها در کوچه فوتبال بازی می‌کردیم. بنابراین حضورم در این رشته بدون هیچ شناخت و کاملا اتفاقی بود.

* اصلا باور نمی‌کردم روزی در پارالمپیک شرکت کنم
ورود به این رشته فرصتی ایجاد کرد تا زندگی‌ام کاملا تغییر پیدا کند، وقتی برای اولین بار در بازیهای پارالمپیک ۲۰۱۶ ریو شرکت کردم و در بین هزاران نفر در دهکده رژه می‌رفتم، اصلا باور نمی‌کردم که روزی به این سطح برسم که وارد تیم ملی شوم و یا در پارالمپیک حضور پیدا کنم، برای من جالب بود که در این جو قرار گرفتم، واقعا پارالمپیک ماورای آن چیزی بود که تصور می‌کردم و این حضور تاثیر زیادی در زندگی من داشت.
اصلا باور نمی‌کردم که به این سطح رسیده‌ام که وارد تیم ملی شدم و یا در پارالمپیک حضور پیدا کردم، برای من جالب بود که در این جو قرار گرفتم، واقعا پارالمپیک ماورای آن چیزی بود که تصور می‌کردم و این حضور تاثیر زیادی در زندگی من داشت.

* موفقیت‌های مرتضی مهرزاد در سال ۹۴ به طور اتفاقی و بدون هیچ شناختی نسبت به والیبال نشسته وارد این رشته شدم و در پارالمپیک ۲۰۱۶ برزیل که اولین تجربه حضورم بود همراه تیم به مدال طلا دست پیدا کردم، در همین سال با تیم ملی قهرمان جام بین قاره‌ای شدیم و یکسال بعد قهرمانی آسیا در چین را کسب کردیم، در سال ۲۰۱۸ در بازهای پاراآسیایی جاکارتا همراه تیم به مدال طلا دست یافتیم و در مسابقات جهانی ۲۰۱۸ هلند با کسب مدال طلا تیمی، نوار موفقیت‌هایم تداوم پیدا کرد، همچنین در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو نیز به دومین مدال طلای تیمی والیبال نشسته دست پیدا کردم.

* ورزش شغل اصلی من است
در دو پارالمپیک ۲۰۱۶ ریو و ۲۰۲۰ توکیو ژاپن حضور داشتم و موفق به کسب دو مدال طلا شدم، در حال حاضر نیز به جز فعالیت در والیبال نشسته شغل دیگری ندارم و تمام تمرکز خود را معطوف این رشته کرده‌ام.

*نگاه خارجی‌ها به بلند قامت‌ترین مرد والیبال نشسته ایران
زمانی که برای اولین بار در بازیهای پارالمپیک حضور پیدا کردم همه با تعجب به من نگاه می‌کردند، اما الان همه چیز عادی شده و وقتی در میادین بین‌المللی حضور پیدا می‌کنم، به عنوان بلند قامت‌ترین مرد والیبال نشسته من را می‌شناسند.

* تنها کسی که به یک فرد معلول کمک می کند خودش است
اگر بخواهم تجربه معلولیت چندین ساله خود را به اطرافیانم بازگو کنم، به افراد معلول حق می‌دهم که گاهی ناامید باشند، البته معتقدم که نباید ناامید شد، هر چند خودم خیلی وقت‌ها از شرایطی که داشتم ناامید می‌شدم، چون کسی به ما کمک نمی‌کند به ویژه کسانی که شرایطی مثل من دارند، اگرچه فردی پیدا شد که دست من را گذاشت در دست والیبال نشسته اما همیشه که نمی‌تواند کمک حال من باشد، این ما هستیم که باید زندگی خود را تغییر دهیم، افراد معلول شاید در زندگی یک بار این فرصت را پیدا کنند که یک نفر در ورزش موفق باشد و دیگری در تحصیل؛ اما این که کسی به ما کمک کند این طور نیست، تنها کسی که به فرد معلول کمک می‌کند خودش است.
این ما هستیم که باید زندگی خود را تغییر دهیم، افراد معلول شاید در زندگی یک بار این فرصت را پیدا کنند که یک نفر در ورزش موفق باشد و دیگری در تحصیل؛ اما این که کسی به ما کمک کند این طور نیست، تنها کسی که به فرد معلول کمک می‌کند، خودش است.

* از زمان ورود به والیبال نشسته دیگر مشکل لباس و رفت و آمد ندارم
از زمانی که وارد تیم ملی شدم چون هادی رضایی تولیدی لباس دارد بیشتر وسایل مورد نیاز خود را از آن جا و یا از طریق دوستانم تامین می‌کنم و دیگر مشکل خاصی در این زمینه ندارم، در حالی که در گذشته مشکل لباس و کفش داشتم، حتی در رفت و آمد نیز امکان استفاده از اتوبوس یا ماشین برای من میسر نبود و باید دربست می گرفتم، هر چند دیگر به همه چیز عادت کرده‌ام. البته من خودم رانندگی بلد نیستم، علاقه‌ای هم ندارم، شرایطم در رانندگی به گونه‌ای است که حتی گاز و کلاج را هم تشخیص نمی‌دهم.

*به جز والیبال نشسته در هیچ رشته دیگری فعالیت نمی‌کنم
شاید افرادی مثل من که معلول هستند دوست دارند در اکثر رشته‌های ورزشی فعالیت کنند و کارهای زیادی انجام دهند، ولی به دلیل معلولیت امکانش نیست، البته در برخی رشته‌ها مثل قایقرانی مشکلی ندارم، اما در رشته‌ای همچون کایاک فعالیت برای فرد معلول سخت است.

*در اوقات فراغت دوست دارم کتاب‌های تاریخی مطالعه کنم در زمان اوقات فراغت بیشتر دوست دارم کتاب های معاصر ایرانی و خارجی و رمان‌های تاریخی بخوانم، درست است در حال حاضر رشته تربیت‌ بدنی را به خاطر فعالیت در رشته والیبال نشسته ادامه می‌دهم و معتقدم این رشته در آینده بیشتر به دردم می‌خورد، اما در کنار ورزش خواندن کتاب‌های تاریخی را نیز دوست دارم.

حضورم در والیبال نشسته بستگی به خودم و کادر فنی دارد، تا هر زمان که شرایط فراهم باشد در این رشته به صورت حرفه ای فعالیت خواهم کرد، البته در سطح مربیگری برنامه خاصی ندارم زیرا معتقدم بازیکنان بزرگی در این رشته حضور دارند که چند دوره در پارالمپیک شرکت کرده اند و ۲۰ سال بازی می‌کنند، من در برابر آنها چیزی نیستم، حضور من در والیبال نشسته تقریبا ۵ تا ۶ سال است، اگر مورد توجه قرار می‌گیرم فقط به خاطر شرایط جسمی است.

* تکرار قهرمانی به راحتی امکانپذیر نیست
قهرمانی در والیبال نشسته به راحتی به دست نمی‌آید و کار سختی است، اما با این وجود سالها توانسته ایم این موفقیت را تکرار کنیم. در حال حاضر انگیزه تیم‌های دیگر برای شکست تیم ایران بیشتر شده و رقابت برابر آنها واقعا سخت است، این طور نیست که در هر رویدادی مدال طلا را به خود اختصاص دهیم، برای رسیدن به این موفقیت باید فشار زیادی را در تمرینات و اردوها تحمل کنیم و به سختی بجنگیم تا از عنوان قهرمانی خود دفاع کنیم.

* بوسنی رقیب سنتی و سرسخت ایران در تمام رویدادهای بین‌المللی
تیم والیبال نشسته بوسنی همیشه رقیب جدی برای تیم ایران در تمام رویدادهای جهانی و پارالمپیک بوده و هست، در حقیقت رقابت ما با بوسنی مثل داربی می‌ماند، البته به جز بوسنی در حال حاضر روسیه و برزیل نیز پیشرفت خوبی طی این سالها داشتند و برای شکست آنها باید با برنامه پیش برویم تا قهرمانی را به راحتی از دست ندهیم.

* در پاداشها تبعیض قائل می شوند
کسی که در طول سال مرتب در اردوهای فشرده حضور دارد باید به مسائل مالی او نیز توجه شود. سال گذشته به یاد دارم با مسعود سلطانی فر وزیر ورزش و جوانان وقت صحبتی در خصوص پاداش‌ها داشتیم. چرا پاداش رشته‌های تیمی نصف ورزش انفرادی است، با وجود سختی کار رشته‌های تیمی چرا در دادن پاداش تبعیض قائل می‌شوند، یا صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان چرا برای یک قهرمان آسیا حقوق بیشتری نسبت به یک مدال آور پارالمپیک در نظر می‌گیرد، واقعا کار ما نسبت به یک ورزشکار غیرمعلول برای کسب مدال سخت تر است، خود من با کسب ۲ مدال طلا و یک نقره ماهیانه یک میلیون از صندوق دریافت می‌کنم در صورتی که قهرمان آسیا بیشتر از من حقوق می‌گیرد.
خواسته های ما به اندازه توقعه‌ای که مسوولین از ما دارند، نیست. سال گذشته به یاد دارم با مسعود سلطانی فر وزیر ورزش و جوانان وقت صحبتی در خصوص پاداش‌ها داشتیم و این که چرا پاداش رشته‌های تیمی نصف ورزش انفرادی است، با وجود سختی کار رشته‌های تیمی چرا در دادن پاداش تبعیض قائل می‌شوند، یا صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان چرا به یک قهرمان آسیا حقوق بیشتری نسبت به یک مدال آور پارالمپیک در نظر می‌گیرد، واقعا کار ما نسبت به یک ورزشکار غیرمعلول برای کسب مدال سخت تر است.

*با پایان والیبال نشسته واقعا نمی‌دانم چه اتفاقی می افتد
اکثر کسانی که در والیبال نشسته فعالیت می‌کنند شاید تعداد محدودی شاغل باشند، مابقی به جز حضور در اردوهای تیم ملی والیبال نشسته شغل دیگری ندارند و هیچ ارگانی یا سازمانی آنها را جذب نمی‌کند، واقعا نمی دانم اگر روزی عمر ورزش قهرمانی ام در این رشته به پایان برسد چه اتفاقی رخ می‌دهد و باید چه کاری انجام دهم.

* چند بار پیشنهاد بازیگری داشتم
در سال ۹۸ یکی دو بار پیشنهاد بازیگری داشتم، اما چون علاقه ای به بازیگری ندارم قبول نکردم، چون بلد هم نیستم چطور باید بازی کرد.

* اگر والیبال نشسته نبود، من هم نبودم
اگر وارد والیبال نشسته نمی‌شدم شاید من هم نبودم، از زمانی که وارد این رشته شدم، زندگی من و خانواده‌ام بهتر شد، از نظر روحی شرایط بهتری پیدا کردم و زندگی ام سروسامان پیدا کرد، حتی تصور می‌کنم نگاه‌ها نیز تغییر کرده و متفاوت شده است، الان تداوم زندگی‌ام بستگی به والیبال نشسته دارد.

*بارها در مسیر زندگی ناامید شدم، اما دوباره برگشتم
با ورود به این رشته معتقدم در مسیر خوبی قرار گرفته‌ام که البته در این موفقیت دوستانم و خانواده همیشه کنارم بودند، بارها ناامید شدم و انگیزه ای برای ادامه مسیر نداشتم، اما زود فراموش کردم و دوباره به زندگی برگشتم، در این مسیر مادرم همیشه حامی من بود، به طوری که معتقدم اگر دعای مادرم و خانواده نبود شاید به جایگاه فعلی نمی‌رسیدم، در حال حاضر نیز چون مسوولیت چند نفر با من است باید بیشتر تلاش کنم.

* کمیته ملی پارالمپیک در کنارم است
کمیته ملی پارالمپیک همواره در کنارم بوده و کمک کرده است، حتی زمانی که به خاطر کرونا در اردوهای تیم ملی حضور نداشتیم، کمیته به من حقوق اردونشینی می‌داد و حمایتم می‌کرد. قبل از ورود به والیبال نشسته واقعا از نظر مالی شرایط سختی داشتم و به دلیل نداشتن عصایی که هم اندازه من باشد و وزنم را تحمل کند، امکان خروج از منزل را نداشتم و منزوی و گوشه‌گیر شده بودم، اما زمانی که وارد تیم ملی شدم با حمایت کمیته ملی پارالمپیک دو عصا از آلمان برای من خریداری شد و توانستم راه بروم.
اگر وارد والیبال نشسته نمی‌شدم شاید من هم نبودم، از زمانی که وارد این رشته شدم از نظر روحی شرایط بهتری پیدا کردم و زندگیم سروسامان پیدا کرد، حتی تصور می‌کنم نگاه‌ها نیز تغییر کرده و متفاوت شده است، الان تداوم زندگی‌ام بستگی به والیبال نشسته دارد.

* تیمی بهتر از والیبال نشسته ایران نیست که لژیونر شوم
والیبال نشسته ایران بهترین تیم و بازیکنان را دارد و هیچ تیم خارجی به ما نمی‌رسد که بخواهم لژیونر شوم، والیبال نشسته مثل فوتبال یا والیبال نیست که کسی لژیونر شود، شاید از نظر مالی قرارداد با تیم های خارجی به نفع من باشد، اما در دنیا هیچ تیمی بهتر از والیبال نشسته ایران نیست که بخواهم جذب آن تیم شوم.

*بعد از ورود به والیبال نشسته از حالت انزوا خارج شدم
زمانی که وارد این رشته شدم ارتباط گیری با سایر بازیکنان بعد از چند سال خانه نشینی و منزوی بودن واقعا سخت بود، اما الان شرایط به گونه‌ای شده که دیگر از حضور در جمع خجالت نمی کشم و ارتباط خوبی با سایر هم‌تیمی‌های خود دارم.

* پرسپولیسی هستم اما حساسیت زیادی به آن ندارم
با وجود این که پرسپولیسی هستم و مسابقات آن را دنبال می‌کنم، اما هیچ حساسیتی به این تیم ندارم و با بازیکنان آن ارتباطی ندارم.

* ازدواج نکرده‌ام
فعلا شرایط ازدواج ندارم و در موقعیتی نیستم که بخواهم به ازدواج فکر کنم، در حال حاضر تمام تمرکز خود را معطوف والیبال نشسته کرده‌ام و فکر می‌کنم ازدواج نکنم بهتر است.

* شکایتم را پیش خدا می برم
از زمانی که وارد والیبال نشسته شدم هر چند شرایط بهتر شده و حس خوبی در زندگی دارم، اما بعضی وقت‌ها آدم‌ یک جاهایی خسته می‌شود و تنها چاره‌اش این است که با خدا راز و نیاز کند و شکایتش را پیش خدا ببرد، من شاید از زندگی خودم راضی باشم، اما همه چیز را در نظر می‌گیرم و نمی‌توانم نسبت به محیط اطرافم بی‌تفاوت باشم.
از زمانی که وارد والیبال نشسته شدم هر چند شرایط بهتر شده و حس خوبی در زندگی دارم، اما باز هم به خدا شکایت می‌کنم، بعضی وقت‌ها آدم‌ ها یک جاهایی از کسانی خسته می‌شوند و تنها چاره‌اش این است که با خدا راز و نیاز کند و شکایتش را پیش خدا ببرد، من شاید از زندگی خودم راضی باشم، اما همه چیز را در نظر می‌گیرم و نمی‌توانم نسبت به محیط اطرافم بی‌تفاوت باشم.

* مشکلاتم را با کاپیتان تیم در میان می‌گذارم
هر چند ارتباط خوبی با هادی رضایی دارم، اما اگر مشکل خاصی در تیم داشته باشم سعی می‌کنم مشکلات خود را با کاپیتان تیم در میان بگذارم تا او به کادر فنی انتقال دهد، البته رضایی همیشه حامی بازیکنان است و اگر مشکل خاصی وجود داشته باشد از تمام بازیکنان حمایت می‌کند.

* غم از دست دادن مادر، تلخ ترین اتفاق زندگی ام بود
من مادرم را در دی سال ۹۷ از دست دادم و هنوز هم بعد از ۴ سال جای خالی او احساس می‌شود، واقعا درد بسیار سختی است و قابل توصیف نیست. او همیشه در کنارم بود و حمایت می‌کرد، هیچ وقت‌ نمی‌توانم جای خالی او را فراموش کنم، بعد از فوتش تا مدت‌ها از زندگی ناامید شده بودم و دوست نداشتم به والیبال نشسته برگردم، اما با صحبت‌های بازیکنان دوباره به تیم ملی برگشتم، مادرم همیشه به من انگیزه و روحیه می‌داد، به طوری که وقتی وارد تیم ملی والیبال نشسته شدم و در پارالمپیک حضور پیدا کردم مادرم از من خوشحال تر بود، زیرا به خاطر معلولیتم همیشه بیشتر از خواهر و برادرم نگران من بود و دوست داشت به جایی برسم و زندگی ام را تغییر دهم، وقتی وارد این رشته شدم بسیار خوشحال بود که از این طریق می‌توانم تغییری در زندگی خود ایجاد کنم.

* دوست ندارم دیگران من را نصیحت کنند
همان طور که دوست ندارم دیگران من را نصیحت کنند، من هم دوست ندارم دیگران را نصیحت کنم چون معتقدم کار اشتباهی است، هر کسی باید مسیر زندگی خود را مشخص کند و نیازی به نصیحت و الگو گرفتن از رفتار دیگران نیست.

* سخن آخر این که چند پارالمپیک دیگر حضور خواهید داشت
مسیری را که انتخاب کردم دوست دارم تا جایی که می‌توانم ادامه دهم، البته هنوز مشخص نیست در چند پارالمپیک دیگر شرکت کنم، من زندگی خود را مدیون والیبال نشسته می دانم و دوست دارم تا جایی که می توانم در کنار تیم باشم.

 
 
   
 
تحليل
:: اقتصادی ::
شارژ اضافی ۱۲۰هزار تومانی «یارانه‌ها» ذخیره نمی‌شود/ نحوه بهره‌مندی از این شارژ
:: فناوری اطلاعات ::
آغاز دور جدید حراج شماره‌های رند همراه اول
:: روی خط جوانی ::
چه زمانی برای اولین بار بگوییم "دوستت دارم"
:: ورزش ::
همه چیز درباره خویچا کواراتسخلیا، مارادونای گرجستانی
:: فرهنگ و هنر ::
قلم مقدس به‌دنبال معرفی اسوه برای نسل خبرنگاران است
:: حوادث ::
مرد تهرانی زن سابق خیانتکارش را کشت و خودکشی کرد

 
     
   
     
     
    ::  تماس با ما  ::  درباره ما  ::  sitemap  ::  آگهي درهموطن  ::
کليهء حقوق متعلق است به روزنامهء هموطن سلام. ۱۳۹۳ - ۱۳۸۳
طراحی و اجرای سايت : شرکت به نگار